دیروز خونه مهدی دعوت بودم. به یاد دوران دانشجویی و خاطره بازی گفتم انبه بخرم براش که یکمی بخندیم دور هم.

بچه مهدی حدود 4 یا 5 سالش بود و اولین بار بود که با میوه انبه آشنا میشد. خلاصه بچه شروع کرد به سوال کردن که چه مزه ای داره؟ گفتم مزه ش شیرینه عموجان. پرسید مثل هندونه شیرینه؟ گفتم آره ولی یکمی مزه ش فرق میکنه با هندونه. بچه که هنوز قانع نشده بود گفت من صبحانه چایی با عسل میخورم شیرینه دوست دارم. انبه هم همینطور شیرینه؟ حالا این وسط من و مهدی که از سوالات این بچه هم خنده مون گرفته بود و هم کلافه شده بودیم، سریع دست به کار شدیم و یه برشی از انبه رو دادیم بچه امتحان کنه تا بفهمه که چه مدلی شیرینه؛

 

ماجرای سوالای این بچه منو به فکر فرو برد از اینهمه مشاور و مدیر و استاد و روانشناس و. که انبه نخورده میگن شیرینه!

مثلا میبینی یه خانوم شیک اتو کشیده با موهای بلوند مش، در نقش روانشناس داره به یک آدمی که درگیر اعتیاده مشاوره میده یا مشاور کسب و کاری که از منطقه نیاوران پایین تر نیومده، بسته آموزشی موفقیت کسب و کار برای تمام اقشار جامعه داده بیرون!

فقط پسر مهدی میدونست که تا وقتی یه چیزی رو تجربه نکنی واقعا نمیتونی نظر ذقیق بدی که با چه پدیده ای مواجهی.

ماجرای مدرک دانشکاهی که در کوزه شد!

نظر کارشناسی

انبه ,مهدی ,شیرینه ,گفتم
مشخصات
آخرین جستجو ها